رفتنت را دیدم
تو به من خندیدی
آتش برق نگاهت دل من آتش زد
و مرا در پس یک بغض غریب
در میان برهوتی تاریک
پشت یک خاطره سرد و تهی
با دلی سنگ رهایم کردی
و تو بی آنکه نگاهم بکنی
به دل خسته و آزرده من
رفتنت را دیدم
تا به آنجا که نگاهم سو داشت
تو در آخر این غصه تلخ محو شدی
باورم نیست که دیگر رفتی
اشک من بدرقه راهت باد ...
امیدوارم لحظات خوشی را سپری کنید ... با تشکر
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود